شمارو نمیدونم اما برا من محرم و صفر یه جور خاصی گرفته است که هیچ شادی به دلم نمیشینه اینو گفتم ریا نشه در ادامش میخواستم بگم دلم میخواد زود تموم بشه!
قدیما محرم و صفر یه رنگ و بوی خاصی برام داشت ولی حالا چند ساله اینقدر درگیر کار شدم فقط همون گرفتگیو غم پنهانشو میفهمم و دیگه هیچ
بگذریم
شده از یه کاری فرار کنین مدام اما هی شرایطی پیش بیاد ک باز ناچار شین برین سمتش؟؟؟
دقیقا حال من
کاری نیست ک ازش بدم بیاد اما تو شرایط خاصی دوست دارم انجامش بدم
اصلا بذارید خیلی سریش نکنم! خیاطی رو میگم
دوست دارم کارگاه بزنم خودم الگو و طرح بدم و بقیه بدوزن خودم مدیریتش کنم فقط نه اینکه بشینم پای چرخ و البته برای دیگرانیم ک میتونن ازین راه کسب درامد کنن مفید باشه
یه سیکل رفت و برگشت شده هی میذارمش کنار چون واقعا خیاطی افسرده و عصبیم میکنه دوباره شرایطی پیش میاد که ناچار میشم برم سراغش ازین جهت باید یه فکر اساسی بردارم
از طرفیم عاشق ورزش و کارای پرتحرکم و دلم میخواد شغلم تو همین حوزه باشه دوست دارم یه باشگاه خاص خودم با شرایطی که میخوام داشته باشم ولی خب اینکه از کجا و چه جوری باید شروع کرد خودش داستانیه
وقتی بین دو کاری که هردوشو خیلی دوست دارین و در هر دوهم مهارت دارید قرار میگیرین عملا سردرگمین و پیشرفتی اتفاق نمیافته
به هر حال پذیرای نظرات هستیم ای ۲۰۰ و خورده ای نفر که چه مطلب بنویسم چه ننویسم تشریف میارید بازدید!
با تشکر
درباره این سایت